نویسنده: رضا سپه‌وندی
نظرات: 0
تاریخ بروزرسانی: ۱۴۰۳/۰۹/۲۴
تعریف مهارت نرم + لیست مهارت های نرم شغلی ضروری

مهارت نرم یا همان سافت اسکیل (Soft Skill) نسل جدید بیشتر از مهارت سخت (Hard Skill) مهم نباشد، کمتر هم نیست. حالا داستان مهارت‌های نرم چیست؟

خیلی خلاصه: هر مهارتی که غیرفنی است، جزو لیست مهارت‌های نرم قرار می‌گیرد. حالا شما به همین تعریف کوتاه بسنده نکنید و بیایید با هم در این مقاله، دربارهٔ چند موضوعی که در فهرست زیر می‌بینید، مفصل حرف بزنیم.

یک تعریف ساده از مهارت نرم

یک مهارت تخصصی داریم و یک مهارت غیرتخصصی. یعنی چی؟ به ۲ مهارت زیر نگاه کنید:

  • مدیریت زمان
  • تسلط بر اکسل

مهارت اول، یک مهارت غیرتخصصی است و دومی هم مهارت تخصصی و فنی. حالا با توجه به این ۲ مثال، مهارت نرم می‌شود مهارتی غیرفنی (غیرتخصصی) که در ارتباط شما با دیگران در محیط کار و همچنین مدیریت کارهایی که انجام می‌دهید، تاثیر می‌گذارد.

مهارت‌های نرم شغلی چیزی است که شما برای توسعهٔ فردی نیاز دارید. هر مهارت تخصصی‌ای که دارید، کنار بگذارید و ببینید به چی برای اینکه بهتر کار کنید، نیاز دارید؛ می‌شود همان سافت اسکیل.

فرض کنید شما طراح گرافیک هستید که به‌صورت پروژه‌ای کار می‌کنید. اول اینکه باید تسلط بر نرم‌افزارهای گرافیکی داشته باشید که می‌شود مهارت سخت و تخصصی.

دوم اینکه برای اینکه بتوانید کار را درست پیش ببرید، باید بازخوردهای مشتری را اعمال کنید و با او تعامل داشته باشید؛ این می‌شود مهارت نرم یا غیرتخصصی (مهارت ارتباط موثر).

اهمیت مهارت نرم چیست

خب، لیست مهارت‌های نرم هم بلند است که در بخش‌های بعدی دربارهٔ آن با یکدیگر صحبت می‌کنیم؛ مهارت‌هایی که به شما کمک می‌کنند با دیگران کار کنید و تعارض‌ها را از بین ببرید. قبل از آن، بیایید ببینیم چرا باید به مهارت‌های نرم بها دهیم.

 

اهمیت مهارت نرم چیست؟

هرقدر تخصص هم داشته باشید، تا زمانی که نتوانید آن را در خدمت شغل خودتان به کار ببرید، به درد نمی‌خورد. یعنی چی؟ فرض کنید شما بهترین دولوپر (توسعه‌دهنده) وردپرس باشید و از نظر تخصصی، کسی بالای دست شما نباشد؛ ولی تا وقتی نتوانید زمان را مدیریت کنید یا در یک تیم با بقیه کار کنید، چه فایده دارد؟

مهارت‌های نرم شغلی برای کارفرما مهم است، چون مطمئن می‌شود شما در ارتباط با دیگران مشکلی ندارید و توانایی حل مشکلات را دارید.

همان طور که مجلهٔ کسب‌وکار هاروارد می‌گوید، رهبری تیم به مهارت‌های نرم گره خورده است: رهبری که به نگرانی‌های نیروی انسانی خود گوش نمی‌دهد و واکنشی نشان نمی‌دهد، با نرخ ترک کار بالاتری دست‌وپنجه نرم می‌کند؛ بیشترین میزان ترک کار در بین نیروهای مهم است.

خب، چه ضرری دارد؟ هر آمدن نیرویی، رفتنی دارد! نه، واقعاً این شکلی نیست. نیروی مهم و برجسته که از دست برود، تجربهٔ مشتری به خطر می‌افتد و حتی ممکن است مشتری‌های خوب را هم با خود ببرد.

به‌غیر از مهارت گوش دادن فعال و موثر، یک مهارت نرم مهم دیگر هم می‌شود مذاکره! چطور مذاکره کنیم؟ وظایف را بین نیروها تقسیم کنیم؟ به خواسته‌های دیگران توجه کنیم؟

پس، هم شما برای کار با لیدر تیم به مهارت نرم نیاز دارید و هم او برای اینکه شما را از دست ندهد؛ یک رابطهٔ دوطرفه!

قبل از اینکه لیست مهارت‌های نرم شغلی را با هم بررسی کنیم، بیایید دربارهٔ فرق مهارت نرم و مهارت سخت صحبت کنیم.

 

تفاوت مهارت نرم و سخت چیست؟

بالاتر، برای اینکه تعریف سافت اسکیل را به شما بگویم، آن را با مهارت‌های تخصصی یا همان سخت مقایسه کردم؛ ولی اجازه دهید این موضوع را کمی بیشتر باز کنم.

مهارت سخت، مهارتی است که به‌طور خاص به یک شغل مشخص ربط دارد؛ مثلاً پزشک باید آناتومی بدن را بشناسد و دیجیتال مارکتر هم باید کار با گوگل ادز را بلد باشد.

ولی مهارت نرم را می‌توان تقریباً مشترک دانست؛ تا جایی که ۵ مهارت نرم شغلی مهم و ضروری برای هر نیرویی می‌شود ارتباط موثر، کار تیمی، حل مسئله، رهبری و تاثیرگذاری بدون داشتن مقام (منبع: HBR).

این مسئله برای شما خیلی خوب است. چطور؟ شما می‌توانید مهارت نرم خود را از یک شغل به شغل دیگر انتقال دهید و همیشه در حال توسعه فردی خود باشید.

مثلاً وقتی یاد گرفتیم چگونه برنامه‌ریزی کنیم تا به آن عمل کنیم، مشکلی با مدیریت زمان نخواهیم داشت؛ حالا می‌خواهد کارمان همیشه یه چیز باشد یا تغییر شغل را تجربه کنیم.

خب، پس یک طرف ما مهارتی را داریم که با شرکت در دوره‌ها یا دانشگاه یاد می‌گریم و در یک طرف هم مهارتی که بیشتر به‌صورت تجربی و از طریق تعاملات اجتماعی به دست می‌آید.

یک تفاوت دیگر هم در ارزیابی و سنجش مهارت است. اینکه بفهمیم آیا واقعاً شما کار با فتوشاپ را بلدید، ساده است؛ مثلاً در مرحلهٔ دوم استخدام، به شما یک تسک ساده می‌دهیم انجام دهید.

ولی آیا برای اینکه بفهمیم شما واقعاً اهل کار تیمی هستید یا زمان را می‌توانید در شرایط سخت مدیریت کنید، به همین سادگی است؟ خیر!

سنجیدن مهارت نرم به‌طور کلی به فضا و شرایط گره خورده است. نمی‌توان در یک فضا، رفتاری از طرف دید و تصمیم گرفت فلان مهارت را ندارد؛ مثلاً نمی‌تواند خوب گوش دهد! آن هم با یک بار برخورد؟

به‌طور خلاصه، پاسخ پرسش شما، یعنی تفاوت مهارت نرم و سخت چیست، می‌شود تصویر زیر:

تفاوت مهارت نرم و سخت چیست

حالا نوبتی هم باشد، نوبت بررسی مهارت‌های نرم شغلی است. در بخش بعد، مهم‌ترین مهارت‌هایی را که به آن نیاز دارید، لیست می‌کنم.

 

مهارت‌های نرم شغلی ضروری و مهم

در این بخش، با هم مهارت‌های نرم ضروری را بررسی می‌کنیم:

  1. مهارت ارتباط موثر
  2. کار تیمی
  3. تاثیرگذاری بدون داشتن مقام
  4. حل مسئله
  5. رهبری
  6. تفکر نقادانه
  7. گوش دادن فعال و موثر
  8. هوش هیجانی
  9. هدف‌گذاری
  10. گزارش نویسی
از هرکدام هم مثالی برای یکی از شغل‌ها می‌زنم تا بیشتر جا بیفتد. اگر سوالی داشتید، حتماً روی آیکون روبه‌رو کلیک کنید تا با هم صحبت کنیم:
۰
دربارهٔ کدام مهارت نرم می‌خواهید بدانید؟ اینجا بنویسید:x

اول از همه با ۵ مهارت نرم مهم از نظر HBR شروع کنیم.

 

۱. مهارت ارتباط موثر (Effective communication)

تعریف ساده‌ای دارد! مهارت ارتباط موثر یعنی بتوانید به‌شکلی ارتباط برقرار کنید که به هدف خود برسید. همین جا به آن کلمهٔ «موثر» بیشتر دقت کنید؛ مسئله توانایی برقراری ارتباط نیست، بلکه داستان، داستان اثرگذاری و اثربخشی است.

مثال؟ فرض کنید شما تیم‌لید دیجیتال مارکتینگ هستید و ۲ نیرو دارید:

  • علی عادت دارد راه‌حل دقیق با جزئیات بشنود
  • سارا دوست دارد دست او را باز بگذارید تا به راه‌حل برسد

خب، اینجا شما باید ۲ مدل ارتباطی مختلف را پیش ببرید. وقتی با سارا کار می‌کنید، باید به او فضایی دهید تا فکر کند و به نتیجه برسد. مثلاً وقتی سارا به شما گفت نمی‌دانم کدام متن تبلیغاتی بهتر است، از او بپرسید فکر می‌کنی مشتری هدف ما بیشتر به کدوم متن تبلیغاتی واکنش می‌ده؟

ولی دربارهٔ علی داستان متفاوت است! اگر او چنین سوالی پرسید، باید گام‌به‌گام توضیح دهید: چطور مشتری هدف را مشخص کند، چگونه متن را با این مشتری تطبیق دهید و در آخر، چطور تصویری مرتبط انتخاب کند.

فکر کنم اینجا هم خودتان به این نتیجه رسیدید، برای داشتن مهارت ارتباط موثر، باید چند مهارت نرم دیگر هم داشته باشید:

  • مهارت گوش دادن فعال
  • مهارت ارائه
  • مهارت مدیریت جلسه
  • مهارت گزارش‌نویسی

دربارهٔ ۲ مورد جلوتر صحبت می‌کنم.

 

۲. کار تیمی (TeamWork)

رسیدیم به درد مشترک ما ایرانی‌ها! فرهنگ خودمان را که ورق می‌زنیم، می‌بینیم تکلیف ما را مشخص نکردند. از یک طرف می‌گویند آشپز ۲ تا شود، آش یا شور می‌شود یا بی‌نمک 🙂 از آن طرف هم که می‌گویند یک دست صدا ندارد؛ امان از اجداد ما!

خب، داستان چیه؟ به نظرم، مشکل اصلی ضرب‌المثل اول، نداشتن مهارت کار تیمی است. داشتن این مهارت نرم است که می‌تواند شما را به نتیجه برساند؛ یعنی چه؟

برای اینکه کار تیمی به نتیجه برسد، شما باید هم بلد باشید اختلافات را حل کنید و هم اینکه خواسته‌های ذی‌نفع‌ها را در نظر بگیرید. در هر کاری، افراد مختلف با دیدگاه‌ها و اولویت‌های مختلف وجود دارد که مهارت کار تیمی کمک می‌کند آن‌ها را هم‌راستا کنید.

حل اختلاف هم باید بلد باشید و بدون آن مهارت کار تیمی معنی ندارد؛ میانجی‌گری و رساندن ۲ فرد مختلف به یک راه‌حل مشترک هنر شماست.

فرض کنید در یک پروژه قرار است تیم فروش، تیم بازاریابی و تیم فنی با هم کار کنند. اینجا باید نیازها و انتظارات هر ۳ تیم در نظر گرفته و راه‌حل مشخصی برای تعارض بین آن‌ها پیدا شود.

خب، شاید بگویید فقط رهبرها و مدیران باید این مهارت را داشته باشند! نه، اشتباه نکنید. شما باید بلد باشید در یک تیم کار کنید؛ انعطاف‌پذیری، توانایی حل مسئله، پشتیبانی از دیگران و هم‌دلی، چیزهایی است که باید بلد باشید.

مثلاً باید بتوانید در حل مشکلات تیمی مشارکت کنید و راه‌حل سازنده ارائه کنید؛ در عین حال، باید بتوانید به نظرات و ایده‌های هم‌تیمی‌ها گوش دهید و در آخر به یک راه‌حل مشترک برسید.

حالا فکر کنید نتوانید روش‌های مختلف انجام‌دادن کار را بپذیرید یا برای پذیرش تغییرات در طول پروژه آماده نباشید، چه می‌شود؟ آش شور یا بی‌نمک می‌شود 🙂

مهارت کار تیمی یکی از مهم‌ترین مهارت های نرم

۳. تاثیرگذاری بدون داشتن مقام (Influencing without authority)

از این مهارت نرم نترسید؛ فقط اسم باکلاسی دارد! قرار است شما بدون اینکه مقام یا اختیاری داشته باشید، تاثیرگذار باشید؛ یعنی مثلاً به‌عنوان تیم‌لید نمی‌توانید بگویید کارها را این شکلی انجام دهیم.

سخت است؟ بله، اینجاست که باید بتوانید بدون اینکه مقامی داشته باشید، بقیه را قانع کنید کار مشخصی را انجام دهند.

مثلاً فرض کنید شما برای برنامه‌ریزی و مدیریت پروژه، به ترلو اعتقاد دارید و باید ۲ کار را انجام دهید:

  • همکاران خود را قانع کنید دست از سیستم قدیمی خود بردارند و کارها را به شکلی جدید انجام دهند؛ تغییر وضعیت مطلوب هم چندان آسان نیست
  • سازمان را قانع کنید اکانت پولی تهیه کند تا از امکانات ترلو کامل استفاده کنید

خب، اینکه پای خود را در یک کفش کنید و بگویید به نظرم، بدون ترلو شکست می‌خوریم، شما را به جایی نمی‌رساند. کارهای مختلفی باید انجام دهید تا مزایای تغییر را متوجه شوند؛ مثلاً اول از همه با این شروع کنید چرا خودتان به ترلو نیاز دارید و چطور برای شما زمان می‌خرد.

این داستانی که تعریف کردم، واقعی بود؛ وقتی ترلو محدودیت‌هایی گذاشت، مجبور شدم شرکت را قانع کنم که چرا نمی‌توانیم جابه‌جا شویم. ساده نبود، ولی انجام شد.

حالا من یه سری کار هم اینجا لیست می‌کنم که در این تاثیرگذاری به دردتان می‌خورد:

  • به نگرانی‌ها و نظرات دیگران به‌طور کامل و دقیق گوش دهید
  • شواهد و مستنداتی ارائه کنید تا نگرانی‌ها رفع شود (نظرتان را ثابت کنید)
  • پیشنهاد دهید امتحان کنند (یک دورهٔ آزمایشی، به حرف شما گوش دهند)
  • نتایج را رصد کنید (ببینید واقعاً چیزی تغییر کرده است یا نه)

جالب است، نه؟ در دل هر مهارت نرمی، مهارت‌های دیگری را می‌بینید؛ آن‌ها به هم چسبیده‌اند 🙂

 

۴. حل مسئله (Problem solving)

مهارت حل مسئله یکی از مهارت‌های نرم است که معنی مشخصی دارد: شما مسئله، مشکل و فرصت را شناسایی می‌کنید، از منطق و مهارت خودتان برای جمع‌آوری اطلاعات و تحلیل آن‌ها بهره می‌برید و در نهایت هم با مقایسهٔ راه‌حل‌های متنوع، بهترین را انتخاب می‌کنید.

بیایید یک مثال رو بررسی کنیم. فرض کنید یکی از اعضای تیم درست کار نمی‌کند و همیشه تاخیر دارد. خب، مشکل رو پیدا کردید؛ اولین کاری که می‌کنید، توبیخ و برخورد شدید است؟

توصیه می‌کنم صبر کنید و بروید مرحلهٔ دوم: جمع‌آوری اطلاعات. چه چیزی باعث شده است کارها در زمان مقرر انجام نشود؟ حجم کاری؟ ابزارهای کافی در دسترس نیست؟ نداشتن مهارت‌های تخصصی موردنیاز؟ نداشتن توانایی در مدیریت زمان؟ مشکلات شخصی؟

حالا که اطلاعات را جمع‌آوری کردید، ببینید هرکدام چه راه‌حلی دارند؛ مثلاً شاید نیاز است نیروی جدیدی برای کمک‌کردن به او به تیم اضافه شود.

حالا برویم سراغ مشکلات در سطح فردی! به یک مشکل بزرگ برای انجام‌دادن پروژه برخورد کردید؟ آن را به مشکلات کوچکتر تقسیم کنید، مرحله‌به‌مرحله هرکدام را حل کنید و سپس مشکل بزرگ را از سر راه خود بردارید.

اینکه چطور شما یک مسئله را حل می‌کنید، نشان می‌دهد چقدر برای انجام‌دادن کارها شایسته‌اید؛ نمی‌توان با بروز اولین مشکل، صورت مسئله را پاک کرد.

نقل‌قول دربارهٔ مهارت حل مسئله یکی از مهارت های نرم شغلی

رسیدیم به آخرین مهارت نرم ضروری از نظر مجلهٔ کسب‌وکار هاروارد 🙂 بعد از آن، ۵ مهارت نرم دیگر را هم بررسی می‌کنم؛ نگران نباشید.

 

۵. رهبری (Leadership)

تعریف مهارت رهبری می‌شود توانایی شما برای اینکه دیگران را راهنمایی کنید تا به هدف مشخصی برسند؛ این راهنمایی هم شامل دادن انگیزه و تاثیرگذاری می‌شود.

تعریف قشنگی است که نشان می‌دهد در دل همین مهارت نرم هم چند مهارت دیگر مثل ارتباط موثر، حل مسئله، حل تعارض و… نهفته است.

نکتۀ طلایی ✍️✨

مهارت رهبری مخصوص موقعیت‌های مدیریتی نیست و در هر شغلی و موقعیتی، به آن نیاز داریم؛ حتی اگر شما در حال حاضر مدیر نیستید، می‌توانید با مهارت رهبری، پروژه‌هایی را مدیریت کنید. بگذارید مثال بزنم.

فرض کنید قرار است در پروژه‌ای، یک خدمت جدید مثل آکادمی آموزشی به سایت اضافه کنید. با توجه به مهارتی که دارید، تصمیم می‌گیرید رهبری این پروژه را بپذیرید.

اینجاست که گوش می‌دهید، ایده‌ها را بررسی می‌کنید، مشکلات را حل می‌کنید، تعارض‌ها را از بین می‌برید و… تا در نهایت به هدف مشترک برسید. حتی، حتی اگر مدیر پروژه هم نباشید، توانایی شما در هدایت و آموزش باقی اعضای تیم است که می‌تواند در موفقیت اثر بگذارد.

۶. تفکر نقادانه (Critical Thinking)

تفکر نقادانه یکی از مهارت‌های نرم است که معنی آن می‌شود تصمیم‌گیری بر اساس شواهد و نه احساسات. یک داستان آشنا بگویم؟ چند بار شده است در محیط کار تصمیمی بگیرید که بعد پشیمان شوید و متوجه شوید نیاز است اصلاح شود؟

صادقانه بگویم: این مهارت یکی از آن‌ مهارت‌های نرمی است که واقعاً کسب آن سخت است. مگر چقدر می‌توانیم دربارهٔ نحوهٔ فکرکردن خودمان مجدد فکر کنیم و خودمان را زیر تیغ انتقاد ببریم؟ اینکه عجله نکنیم و احساس را کنار بگذاریم، چندان آسان نیست.

این قضیه را بگذارید کنار دنیایی که سعی می‌کند با دست‌گذاشتن روی سوگیری‌های شناختی، به فکر ما جهت دهد و نگذارد مستدل تصمیم بگیریم.

برای اینکه مهارت تفکر نقادانه را تقویت کنیم، به چند مسئله باید دقت کنیم:

  • پرسش‌های درست مطرح کنیم
  • شواهد و مدارک را در نظر بگیریم و تحلیل کنیم
  • انعطاف‌پذیر بشیم و برای تغییر و پذیرش ایده‌های متفاوت آماده باشیم
  • برعکس فکر کنیم! یعنی عواقب تصمیم و انتخاب را هم در نظر بگیریم
  • بدون چون و چرا تمام اطلاعات را نپذیریم؛ کمی شکاک باشیم 🙂

 

۷. گوش دادن موثر و فعال (Active Listening)

ساده است، گوش می‌دهیم که ببینیم چه می‌گویند! نه، به این سادگی‌ها نیست و چند پارامتر مهم در این میان نقش دارد.

لازمهٔ شکل‌گیری ارتباط درست، گوش‌دادن فعال است یا رابطهٔ کاری شما می‌شود رابطه‌ای با کلی سوءتفاهم! حالا چه چیزهایی در گوش‌دادن موثر مهم است؟ موارد زیر:

  • به طرف مقابل توجه کنیم و با تمرکز به حرف‌های او گوش دهیم
  • قبل از اینکه کامل گوش ندادیم، وسط حرف او نپریم
  • برای اینکه به طرف مقابل پاسخ دهیم، وسط حرف‌زدن او، پاسخ خودمان را آماده نکنیم
  • پرسش‌های درست مطرح کنیم؛ نشان دهیم گوش داده‌ایم!
  • یادداشت برداریم
  • واکنش فیزیکی هم فراموش نشود؛ چشم، سر و دست بیکار نباشد 🙂

همکار شما موضوعی را مطرح می‌کند که به مشکل بزرگ تبدیل شده است. این مسئله می‌تواند شامل مشکل فنی، کمبود منابع یا حتی یک سوءتفاهم ساده در ارتباط باشد. اینجا مهارت گوش دادن فعال به کمک شما می‌آید:

  • وقتی همکار شما صحبت می‌کند، تمام توجه خود را به او اهدا می‌کنید؛ به کار دیگر فکر نمی‌کنید، سرتان در گوشی نیست و با کسی دیگر چت نمی‌کنید
  • با بدن یا تکان‌دادن سر نشان می‌دهید متوجه شده‌اید یا حتی می‌توانید جملهٔ «آها، این موضوع خیلی مهمه!» را هم بیان کنید
  • حرف‌های او که تمام شد، چند پرسش مطرح می‌کنید تا ابعاد مختلف مشخص شود؛ مثلاً ممکنه مشکلی در ارتباط بین تیم‌ها وجود داشته باشه؟ آیا این مشکل به‌خاطر نداشتن شفافیت در تقسیم وظایف پیش اومده؟
  • صحبت همکارتان را هم قطع نمی‌کنید تا احساس نکند نظرات او مهم نیست!
  • آخر کار هم تمام گفت‌وگو را خلاصه می‌کنید و از او تایید می‌گیرید که درست متوجه شدید؛ برای مثال، می‌گویید «پس تا اینجای کار متوجه شدیم برخی اعضای تیم کار را درست انجام نمی‌دهند و همین مسئله باعث شده است پروژه به تاخیر بخورد؟»

راه‌های تقویت مهارت گوش دادن فعال یک مهارت نرم شغلی مهم

۸. هوش هیجانی (Emotional Intelligence)

احتمالاً اسم آن را زیاد شنیده‌اید! هوش هیجانی به‌معنای توانایی شما در درک، شناسایی، کنترل و مدیریت احساسات خودتان و دیگران است.

شرایط کاری همیشه آرام نیست و گاهی اوقات، طوفانی و بحرانی می‌شود؛ موج‌های بحران است که به در و دیوار محیط کار می‌خورد. اینجاست هوش هیجانی به شما کمک می‌کند تصمیم‌های آگاهانه بگیرید و عملکرد خوبی در شرایط بحرانی و استرسی داشته باشید.

۵ مهارت دیگر در دل این مهارت نرم دیده می‌شود:

  1. خودآگاهی
  2. مدیریت هیجان
  3. خودانگیزی (تمایل به پیشرفت)
  4. هم‌دلی
  5. مهارت‌های اجتماعی

فرض کنید متخصص سئو بعد از مدتی سرچ کنسول را باز می‌کند و متوجه می‌شود جا تره، بچه نیست؛ رتبه‌ها به‌شدت پایین آمدند و ترافیک هم به‌شدت کم شده است. به‌جای گرفتن کاسهٔ چه کنم در دست، باید منطقی، مشکل را تجزیه‌وتحلیل کند.

استرس و ناامیدی طبیعی است، ولی نباید خودشان به مانع تبدیل شوند. به‌جای اضطراب و انتقال آن به تیم یا مشتری، داده‌ها را زیرورو می‌کنید. مثلاً ممکن است آپدیت الگوریتم گوگل باعث شده باشد افت کنید.

در حین یافتن مشکل، قرار نیست تیم، مشتری یا طرف مقابل را بپیچانید. هم‌دلی با اوست که کمک می‌کند از استرس شرایط کم شود؛ با او تماس می‌گیرد و به‌جای ارائهٔ توضیح کلی و غیرشفاف، نگرانی‌ او را درک می‌کنید. به او بگویید قرار است چطور مشکل را حل کنید.

خب، حالا مهارت‌های اجتماعی به کمک شما می‌آیند تا با دیگر اعضای تیم یا افراد دیگر همکاری کنید تا مشکل را حل کنید؛ مثلاً هماهنگی با تیم محتوا برای بهینه‌سازی سریع و خارج از برنامه.

 

۹. هدف‌گذاری (Goal-setting)

به میلاپلن سر زدید و نمی‌خواهید از هدف‌گذاری و برنامه‌ریزی بشنوید؟ نمی‌شود 😁

هدف‌گذاری نه‌تنها در زندگی شخصی، بلکه در محیط کار هم اهمیت دارد. منظورم چیست؟ ههدف‌گذاری یعنی توانایی شما در برنامه‌ریزی، تعیین هدف و پیگیری تا دستیابی.

اگر آن را به‌عنوان مهارت نرم در نظر بگیریم، پای چند مهارت دیگر هم به وسط می‌آید:

  • خودانگیزی (وسط راه دست از هدف خود برندارید و مایوس نشوید)
  • مدیریت زمان (اهداف شخصی یا کاری را اولویت‌بندی کنید تا بدانید چطور از زمان خود بهره ببرید)
  • حل مسئله (موانع پیش روی خودتان و هدفی را که دارید، از سر راه بردارید)

یک مثال هم ببینیم؟ فرض کنید به شما می‌گویند می‌خواهیم فروش را در ۶ ماه بالا ببریم. مهارت هدف‌گذاری است که به دادتان می‌رسد. چرا؟ بدون این مهارت، در باتلاقی دست‌وپا می‌زنید که به هدف نمی‌رسید.

افزایش فروش در ۶ ماه یک هدف بزرگ است که شما باید بتوانید برای رسیدن به آن، توانایی تقسیم به اهداف کوچکتر داشته باشید؛ اطلاعات را جمع‌آوری کنید و ببینید چطور می‌توان به آن هدف رسید.

مثلاً‌ نیاز است ابتدا محتوای کافی منتشر شود و ترافیک را بالا برد؟ نیاز است با اینفلوئنسرها همکاری کرد؟ سردرگم نشوید و راه‌حل مشخصی برای آن پیدا کنید.

یک پلن مشخص دربیاورید، زمان هر فعالیت را مشخص کنید و در نهایت هم یک برنامهٔ مشخص برای رصد کارها داشته باشید؛ این شکلی است که از روی باتلاق می‌پرید.

برای دهمین مهارت نرم، اجازه دهید سراغ یکی از مهارت‌هایی بروم که دوست دارم 🙂

 

۱۰. گزارش نویسی (Report Writing)

یکی از عادت‌های همیشگی خودم، نوشتن گزارش کار است؛ یعنی هر روز و هر هفته، چه کارهایی انجام دادم. طبق تجربه، بدون داشتن گزارش، کار تیمی، رسیدن به اهداف و برنامه‌ریزی ممکن نیست.

هرقدر موقعیت شما در شرکت بالاتر باشد، اهمیت مهارت گزارش نویسی بیشتر می‌شود؛ ولی مثل قطعات یک پل از کارشناس تا مدیر ارشد، به آن نگاه کنید که اجازه می‌دهد اطلاعات در جریان باشد.

از خریدن زمان تا رسیدن به اهداف، همه به همین گزارش گره خورده‌اند که باید حاوی اطلاعات مهمی از جمله هدف، وضعیت فعلی و برنامه‌های آینده باشد.

بله، شاید کنجکاو شدید که این یک مهارت سخت است و نه نرم! حقیقت این است از ۲ زاویه می‌توان به آن نگاه کرد:

  • مهارت نرم است، وقتی توانایی شما برای برقراری ارتباط، سازمان‌دهی ایده‌ها و انتقال اطلاعات گره خورده است؛ تجزیه‌وتحلیل داده‌ها، تنظیم ساختار گزارش بر اساس خواستهٔ مخاطب و همچنین توضیح به‌شکلی که مخاطب درست و ساده درک کند
  • مهارت سخت است، وقتی که باید از ابزارهای مختلف برای گزارش‌دهی استفاده کنید

حالا چه شد؟ ببینید مثلاً برای کسی که به‌عنوان کارشناس ارشد بازاریابی محتوا یا مدیر پروژه مشغول است، گزارش‌نویسی مهارت نرم است؛ ولی در مقابل، برای تحلیل‌گر داده، گزارش‌نویسی مهارت سخت است.

بارها در حین کار متوجه شدم افراد زیادی نمی‌توانند ارزش خود را به سازمان منتقل کنند. اینجا پای چند مسئله وسط است:

  • مخاطب گزارش به آن توجه نمی‌کند؛ اینجا باید به فکر استفاده از مهارت ارتباط موثر خود باشید که مخاطب، از مدیر تیم تا مدیر ارشد، گزارش را بررسی کند
  • گزارش نمی‌نویسم و به حافظهٔ خودمان تکیه می‌کنیم؛ اینجا هم تا وقتی کسی به سراغ ما نیاید، پیدا نمی‌شویم

پس اگر نمی‌خواهید گم شوید، گزارش نویسی را جدی بگیرید. گزارش روزانه معمولاً برای خودتان است؛ یعنی نظم شخصی شما. با این حال، یک گزارش هفتگی هم برای نشان‌دادن ارزش خودتان و هم رسیدن به هدف موردنظرتان داشته باشید.

اهمیت مهارت گزارش نویسی یکی از ۱۰ مهارت نرم ضروری

لیست مهارت‌های نرم تمام نمی‌شود، ولی اجازه دهید در این مقاله، به همین ۱۰ مورد مهم بسنده کنیم. در بین توضیحات، به چند مهارت مختلف اشاره کردم که در مقاله‌های بعدی میلاپلن، به آن‌ها هم می‌پردازم.

 

مهارت‌های نرم می‌توانند خدادادی نباشند!

رسیدیم به پایان مقاله، ولی اینجا اجازه دهید برای توشهٔ سفرتان، یک نکته را بگویم: مهارت‌های نرم را می‌توانید تقویت کنید.

از کجا؟ بیایید چند راه بگویم:

  • دوره‌های آنلاین رایگان
  • مقاله‌هایی مثل مقاله‌های ما
  • آموزش حین کار (مثلاً بعد از مدتی که در فروشگاه کار می‌کنید، یاد می‌گیرید چطور مشکل مشتریان ناراضی را حل کنید؛ کدام مهارت است؟)
  • کار داوطلبانه (مثلاً‌ به‌جای اینکه فقط مشکلات را به گوش مدیر برساند، چند راه‌حل هم به آن بچسبانید)
  • گوش‌دادن فعال را تمرین کنید
  • مدام دنبال بازخورد باشید
  • روی مدیریت زمان کار کنید (مثلاً ببینید چه تمپلیت‌ها و ابزارهایی برای مدیریت زمان وجود دارد)
  • در کارهای تیمی بیشتر مشارکت کنید (یک گوشه ننشینید و فقط وظایف خودتان را انجام ندهید)
  • روی تکنیک‌های مدیریت هیجان کار کنید (ببینید چطور می‌توانید افسار احساسات خود را در دست بگیرید)

برای بعضی موارد هم ما در جعبه ابزار میلاپلن پیشنهادهایی داریم که توصیه می‌کنم حتماً بررسی کنید.

خب، کار من و شما با مهارت نرم تمام شد؛ فهمیدیم منظورمان از مهارت‌های نرم چیست، چرا اهمیت دارند و با ۱۰ تا از مهارت‌های نرم شغلی آشنا شدیم.

حالا منتظر نظرات شما هستم؛ اگر چیزی هم دربارهٔ مهارت‌های نرم، ذهن شما را مشغول کرده است، بپرسید 🙂

 

مقالات مرتبط

داده ای یافت نشد
5 3 رای‌ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه‌ها